جدول جو
جدول جو

معنی خرم دان - جستجوی لغت در جدول جو

خرم دان(خُرْ رَ)
کیسۀ چرمین که درویشان و مسافران در کنار خود می بندند. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرم بانو
تصویر خرم بانو
(دخترانه)
بانوی شاد و خوشحال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خرده دان
تصویر خرده دان
باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشکاف، خرده بین، خرده کار، خرده شناس، خردانگارش، خرده گیر، نازک بین، نازک اندیش، نکته سنج، ژرف یاب، ژرف بین، مدقّق، غوررس، برای مثال سعدی دلاوری و زبان آوری مکن / تا عیب نشمرند بزرگان خرده دان (سعدی۱ - ۶۶۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمه دان
تصویر سرمه دان
کیسۀ کوچکی که در آن سرمه می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرم دار
تصویر گرم دار
غصه دار، اندهگین
فرهنگ فارسی عمید
وسیله ای به شکل دو پایۀ فلزی با دوشاخۀ هلالی شکل که برسم را روی آن قرار می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرم دانه
تصویر کرم دانه
دانه ای سیاه رنگ که در طب به کار می رود، نوعی مازریون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رم دادن
تصویر رم دادن
ترساندن و فرار دادن، بیشتر دربارۀ جانوران می گویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خم دادن
تصویر خم دادن
خم کردن، کج کردن، تا دادن، خم شدن، کج شدن، تا شدن
فرهنگ فارسی عمید
هر یک از پیروان بابک خرّمی رهبر ایرانی خرم دینان که قیام آنان علیه خلفای عباسی را رهبری کرد، کنایه از کسی که به محرّمات دینی بی اعتقاد یا بی توجه باشد، اباحتی
فرهنگ فارسی عمید
(خِ / خَ مَ)
نگاهبان خرمن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
عالم به فنون جنگ: سوم شجاع و مبارز حرب دان و سلاح شناس. (سندبادنامه ص 318)
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
اطعام عده کثیری از مساکین و جز آنان بجهت مصیبت یا عزائی کردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
مقام شناس. آنکه به تربیت و منزلت هرکس رعایت حرمت آن کس کند:
خدایگان خردپرور مروت ورز
بلندهمت و زایرنواز و حرمت دان.
فرخی.
همواره پادشاه جهان بادا
آن حق شناس حق ده حرمت دان.
فرخی.
زبان بدگو چونانکه رسم اوست مرا
جدا فکند از آن حق شناس حرمت دان.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
مقلمه. قلمدان. (زمخشری) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان کوهستان بخش داراب شهرستان فسا. سکنه 1456 تن. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نام مزرعه ای بوده است از راوه از دیهای آنار. (از تاریخ قم ص 137)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
انبار خرما. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
نام عقیدتی بوده است که بابک بر آن بوده. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به بابک خرم دین شود: بعد از آن حوشب دعوی نبوت کرد. چنان نمود که شریعت عقوبت است و راه خرم دینی آشکار کرد. (کتاب النقض ص 329)
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ)
ظرفی که درمها در آن نگه دارند. (آنندراج). صندوق پول. کیسۀ پول. (ناظم الاطباء) :
قلمدانش از بس درم دان شده
غلافش به دستور همیان شده.
ملا طغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
قسمی از میوه باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جرم دار
تصویر جرم دار
گناهکار مجرم
فرهنگ لغت هوشیار
کیسه ای چرمین که درویشان و مسافران بر پهلو بندند و پول و اشیا دیگر را در آن ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رم دادن
تصویر رم دادن
ترساندن و گریزاندن جانوران شکاری و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمه دان
تصویر سرمه دان
کیسه ای کوچک که در آن سرمه ریزند، آلت زن شرم زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خم دادن
تصویر خم دادن
منحنی کردن، دولا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
معاشرت کننده دوست رفیق: گرم دارانت ترا گوری کنند طعمه موران و مارانت کنند. (مثنوی) غصه دار اندوهگین: شب در آن حجره نشست آن گرم دار بر امید و عده آن یار غار... (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ایست از تیره مازریون جزو رده دو لپه ییهای بی گلبرگ که ارتفاعش بین 1 تا 2 متر است و در اراضی خشک مناطق بحر الرومی بطور خود رو میروید. این درختچه ریشه ای دراز و ضخیم ساقه ای راست و شاخه های پر برگ دارد و بر روی آنها اثر برگها یی که تدریجا افتاده است مشهود است. برگها یش ضخیم و باریک و نوک تیز و کاملا بی کرک و گلها یش کوچک و معطر و مایل بسفید یا قرمز و مجتمع بصورت خوشه انتهایی است. میوه اش سته و دانه درون آن نسبه کروی و دارا مغز سفید رنگ و روغن دار است. قسمت مورد استفاده این گیاه پوست ساقه آن است که بصورت نوار هایی بطول 60 تا 80 سانتیمتر در بازرگانی عرضه میشود. سطح خارجی این قطعات برنگ خاکستر قهوه یی و سطح داخلی آنها صاف و مایل بزرد یا کمی تیره رنگ میباشد و بوی آنها نا مطبوع و تهوع آور و تحریک کننده مخاط و طعم آنها بسیار تند است. پوست این گیاه شامل یک ماده ملون برنگ زرد و یک ماده چرب برنگ سبز و یک رزین بنام مزرئین مزرئین دارا طعم تند و سبز رنگ و سوزاننده و تاول آور معطس است ازاز مثنان زاز درخت کرم دانه مازر یونیه هفت برگ مور دانه گرم دانه کرد مانه جرد مانق جرم دانق. توضیح: صحیح} گرم دانه {است ولی} کرم دانه {مشهور است. توضیح:، گونه ای ازاین درخت در ایران (اطراف رضائیه و فارس) میروید که بنام خشک موسوم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرب دان
تصویر حرب دان
عالم به فنون جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرم شدن
تصویر خرم شدن
شاد و خوش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرم باش
تصویر خرم باش
پرده دار، حاجب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاک دان
تصویر خاک دان
محل ریختن خاک و خاکروبه، مزبله، کنایه از دنیا، جهان عالم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خم دادن
تصویر خم دادن
((خَ دَ))
کج کردن، مطیع شدن، نرمی نشان دادن
فرهنگ فارسی معین
((خُ رَ))
کیسه ای چرمین که درویشان و مسافران بر پهلو بندند و پول و اشیاء دیگر را در آن ریزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رم دادن
تصویر رم دادن
((رَ. دَ))
ترساندن، گریزاندن
فرهنگ فارسی معین